خاطرات یک انسان عاشق

خاطرات، حرفها و کمی بی پرده

خاطرات یک انسان عاشق

خاطرات، حرفها و کمی بی پرده

حلالم کن اگر آزرده گشت آن خاطر نازت/ که عمری وقت می گیرد، شود عستاد، استادی

آخرین مطالب

عمره-4

18 خرداد- ساعت 13:55 عصر
امروز صبح نتونستم بقیع برم! هرچند که بقیع رو بستن و تنها میشه از پشت نرده ها بقیع رو دید که اونجا هم هیچی معلوم نست الا یه مشت خاک! نه گنبدی نه بارگاهی نه چیزی... اینجاست که غریبی امام های دوم و چهارم و پنجم و ششم رو آدم عمیقا حس میکنه... الهم العن اول ظالم...
رفتیم چندی خرید همراه خانواده و بعدش حرم. امروز بالاخره اینترنتی یافتم اندر هتلمان وخیلی خوشحالم. یکی از نمره ها اومده بود که رفتم و دیدم و سریعا شروع به پست کردن مطالب این سفرنامه در وبلاگم کردم. پدر دیروز تعریف میکرد چهار بار بهش گیر داده بودن که داشت زیارتنامه می خوند اونهم دور از بقیع... صرف زیارتنامه رو ممنوع کردن گویا... یعنی دیگه به دوربین و اینها گیر نمیدن، اما به زیارتنامه هایی که خود سازمان حج و زیارت مصوب کرده هم گیر می دن.
من الان دارم میرم زیارت دوره(بازدید از اقصی نقاط مدینه). بر می گردم!

18 خرداد ساعت 20:30
ساعت 14 رفتیم تا ساعت 18 طول کشید. زیارت دوره رو می گم. اول به مسجد قبا رفتیم. جایی که از مسجدالنبی(ص) قدیمی تره اما از لحاظ اهمیت در رده ی دوم و بعد از مسجدالنبی(ص) قرار داره. حتی پیامبر(ص) حدیث دارن که نماز توی مسجد قبا ثوابش مثل عمره است. بعد از اونجا توی اون گرمای خفن، رفتیم به سمت مقبره ی شهدای احد... که البته مقبره که چه عرض کنم... یه چهاردیواری به ضلع 10متر بود که وسطش فقط خاک بود! برای حضرت حمزه(ع) فاتحه ای خواندیم و زیارتننامه ای قرائت کردیم و باز سوار اتوبوس ها شدیم. مکان بعدی مسجد ذوفبلتین بود. جایی که به پیغمبر وحی شد که قبله ات بجای مسجدالاقصی، مسجدالحرام باشه. پیغمبر نماز ظهر رو به سمت مسجدالاقصی خوندن و بعدش به پیامبر وحی شد که روبه کعبه نماز بخون(آیه اش هست) و پیغمبر نماز عصر و باقی نمازها رو روبه مسجد الحرام خوندن. دلیل این تغییر اذیت و آزار و طعنه و کنایه های یهودی ها بود که آرامش رو از امت اسلام و دل پیغمبر گرفته بود. بعد از مسجد ذوقبلتین رفتیم تا مسجد فتح رو ببینیم. مکان جنگ احزاب یا خندق. چند مسجد دیگه غیر از مسجد رسول الله هم آنجا بود مثل مسجد سلمان که پایین مسجد پیامبر بود و روبری آن دو مسجد حضرت علی(ع) و پایین ترش مسجد حضرت زهرا(س) که این مسجد رو خراب کرده بودن و عملیات تخریب مسجد حضرت علی(ع) هم تقریبا تکمیل شده بود و ما شاید آخرین کسانی بودیم که این مسجد تاریخی رو(حداقل بقایاش رو) دیدیم و جای همه ی اینها یک مسجد بزرگتر ساختند که ما اصلا بهش نگاه هم نکردیم. 11سال قبل که در دوران طفولیت اومده بودم،هنوز چیزهایی از مسجد حضرت زهرا (س) مانده بود. اینکه می گم مسجد، تصور بنای عظیمی رو نکنید، کلا یه اتاق 3در4 هستش!

بعد ازینکه 4 ساعت تو گرما بودیم بالاخره ساعت 18 رسیدیم هتل و الان که اینها رو می نویسم، ساعت 20:30 است. میرم بشامم و بعدش انشالله حرم جهت ادای نماز مغرب و عشاء..... . الان از شام برگشتم تا لباس عوض کنم و به حرم برم. داشتم فکر میکردم بعضی از این کسایی که تو ایران هستن و همش غرغر می کنن رو باید یه دور آوردشون اینجا ببینن چه جوری با خانومها برخورد می کنن، اون وقت می فهمن که تو کشورمون چقدر آزادیه. ولی جدای این حرفها، از 11 سال قبل تا حالا، مدینه خیلی عوض شده. اون موقع که اومدم، خیلی خبری از هتلها و جاده ها و اینها نبود اما تکنولوژی خورده به مسجدالنبی(ص) و خیلی خفنش کرده. یه سری پنکه هایی دارن که آب رو پودر می کنه می پاشه رو سر مردم و کلی از این چترهای سقفی تو حیاط مسجد گذاشتن و جالب اینجاست که توی حیاط هم فرش میندازن(درست مثل حرم امام رضا(ع)).

  • میم‌پ اسفندیاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">