خاطرات یک انسان عاشق

خاطرات، حرفها و کمی بی پرده

خاطرات یک انسان عاشق

خاطرات، حرفها و کمی بی پرده

حلالم کن اگر آزرده گشت آن خاطر نازت/ که عمری وقت می گیرد، شود عستاد، استادی

آخرین مطالب

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

بازگشت

سلام! خوبین؟ خوشین؟ ممنون منم خوبم!! شکر خدا تو این حدودا یکسالی که گذشت از ترن هوایی پیاده شدم. اوضاع خیلی بهتره. تغییر مسیر بزرگی تو زندگیم اتفاق اغتاد و سختی ها و باورنکردن های زیادی رو تحمل کردم... و می کنم. اما احساس می کنم خیلی بهتر از قبل شدم. معقول تر شدم. نگاه های بچگانه ای که به بعضی مسائل داشتم از بین رفت و تو بعضی مسائل دیگه، نگاه های بچگانه جدیدی به وجود اومد!!!
استرس آینده در من هست. خستگی از کارهایی که دوست دارم بکنم، چون هیچوقت سراغشون نمیرم. بعضی وقت ها خواب هام پر از هیجانات منفی و استرس های نفس گیره و وقتی بیدار میشم، خداروشکر می کنم که خواب بوده... خواب کشمکش های مزخرف گذشته رو می بینم. همیشه شنیدیم که میگن تو خواب آرامش بیشتری دارم تا بیداری، ولی مال من برعکس شده!!
در هر صورت، حرف واسه گفتن زیاده... خاطره ثبت کردن واسه اونایی که میان و میخونن، شاید شناخت بیشتری نسبت به من پیدا کنن (منظورم اونایی هستن که در جهان حقیقی من رو می شناسن، و گرنه برای شمایی که کلا بنده رو نمیشناسین فرقی نداره D:، منم یکی مث همه.)
دعا کنین، دعا می کنم.
یاعلی(ع)